آسمانه ایران کهن The Heaven of Ancient Iran

پژوهشهای ایران باستان و زبانهای کهن On the ancient Persians civilization and old Iranian languages

آسمانه ایران کهن The Heaven of Ancient Iran

پژوهشهای ایران باستان و زبانهای کهن On the ancient Persians civilization and old Iranian languages

گزارشی از ایران کهن

 گشتاری در پاسارگاد 

بخش پنجم: گزارشی از ایران کهن

سسسسسسس

روزهای پایانی سال 1818 بود که یک گزارش 120 برگی به نام Veteris Media et Persia Monutrenta در نشریه آلمانی Göttingen به چاپ رسید. در این گزارش دانشمندی بنام «کارلوس اف. سی. هوک» (Carolus F.C. Hoeck) نوشته های گوناگون از نویسندگان را در کنار هم آورده و خود تلاش کرد با کندوکاو و بررسی آنها، دیدگاههایی را درباره درست ترین و با اعتبار ترین آنها داشته باشد. هدف این گزارش 120 برگی گفتگو پیرامون یادمانهای به جا مانده از تمدن مادها و پارسها در سرزمین ایران بود. سرزمینی که بخشی از جهان ناشناخته شرق بود و در نگاه کنجکاو  مسافرانی که به آنجا رفته و یادمانهایی را به همراه شیوه زندگی مردم آن می دیدند، بسیار شگفت انگیز و دلکش می نمود. چاپ این گزارش در نخستین سالهای سده نوزدهم میلادی نشان از موجی بود که برای توجه به یادمانهای تمدنهای کهن مصر، آسیای کوچک، یونان، میان رودان، ایران و... در میان اندیشمندان اروپایی به راه افتاده بود.

با خواندن این گزارش در نمی یابیم که آیا خود هوک که درباره یادمانهای ایران کهن سخن گفت، به ایران مسافرت کرده و یا از نزدیک آنها را دیده بود یا نه؟! با این همه تلاشی که او در این گزارش در گردآوری و گزینش نوشته های دیدار کنندگان از آن یادمانها با داوری و ریزبینی درباره چگونگی آن نوشته ها داشت، بسیار ارزشمند و کاری شایسته بود............... 

برای دریافت متن کامل این جستار می توانید با آدرس s.amiriparian@gmail.com مکاتبه فرمایید. سپاسگذارم

شناسایی آرامگاه کوروش بزرگ و سرچشمه های گورهای سنگی

 گشتاری در پاسارگاد 

بخش چهارم: شناسایی آرامگاه کوروش بزرگ و سرچشمه گورهای سنگی

سسس 

با درود بر دوستان ارجمند 

سسسسس

در پیوستار سخنم درباره دشت مرغاب و پاسارگاد، همه ما امروزه آرامگاه کوروش بزرگ را می شناسیم. می توان گفت که هیچکس نیست که آن ساختمان سنگی چهارگوش دشت مرغاب را ببیند و به یاد کوروش بزرگ نیفتد. با این همه شاید شمار بسیار اندکی از خود بپرسند که چگونه آرامگاه کوروش بزرگ شناسایی شده و چگونه می توان دریافت که آن ساختمان سنگی چهارگوش همان آرامگاه کوروش بزرگ بوده است؟

پیشتر نوشتم که دست کم درباره آرامگاه داریوش بزرگ در نقش رستم، دو سنگنبشته DNa و DNb در کنار دروازه آرامگاه نشان می دهند که آن آرامگاه از آن داریوش بوده است. همچنین دو سنگنبشته کوتاه DNe و DNd فراز پیکره های «گئوبروه» (OP: Gaubaruva) و «اسپه چانا» (OP: Aspačanā) نیز هرگونه شک در شناسایی آن آرامگاه را برمی دارند. چرا که در نوشته های کلاسیک نام این دوتن را در کنار نام داریوش بزرگ می بینیم. افزون بر این، آرامگاه داریوش دارای ویژگی هایی است که چشم اندازی روشن را به ما می نمایاند. آرامگاه مانند سردر و ایوان کاخ «تچر» (OP: tačara) در پارسه و همسان با آن تراشیده شده است. حتی اندازه دروازه آن و همچنین چهارستونی که به دیواره چسبیده و سیمای آنها، سراسر با اندازه و سیمای ایوان کاخ تچر در همخوانی است. جدای از اینها، پیکره نمایندگان کشورهای درفرمان هخامنشیان که تخت شاه هخامنشی را بر دودست دارند و سنگنبشته های کوتاهی که به ما می گویند آنها از کدام کشور هستند، اینکه در میان آنها نامهایی چون «سکاهای آنسوی دریا» (OP: Sakā paradraiya) و «اسکودرا» (OP: Skudra) دیده می شود، کشورگشایی های داریوش بزرگ را تا پایان زندگی او به یاد می آورد. 

برای دریافت متن کامل این جستار می توانید با آدرس s.amiriparian@gmail.com مکاتبه فرمایید. سپاسگذارم

ادامه مطلب ...

دشت مرغاب و پردیس پاسارگاد

 گشتاری در پاسارگاد 

بخش سوم: دشت مرغاب و پردیس پاسارگاد 

 سسسس

اگر به پای ساختمان سنگی چهارگوش در دشت مرغاب بروید، سنگهای آنرا بسیار فرسوده و خشن خواهید یافت. هزاران سال بود که بارش باران، باد و تابش آفتاب به آن خورده و برخی نادانان نیز تیشه بر پیکرش زده بودند تا تکه هایی از آن را بردارند. اما هنگامیکه به این ساختمان پیر نگاه کنید، درخواهید که چگونه با همه این گزندها او همچنان پابرجا و با وقار در دل دشت مرغاب ایستاده است. ساختمانی که درست مانند فرهنگ و تاریخ پدیدآورندگان آن هزاران سال فراز و نشیب را دید و زخم هایی بسیار به آن خورد. اما با این همه او بسیار جان سخت تر این سخنان بوده و رازهایی را از گذشته هایی بس دور در خود نهفته نگه داشته است.

از دور که به این ساختمان بنگرید، در سنجش با کوههای پیرامون دشت مرغاب، آنرا کوچک خواهید یافت اما با نزدیک شدن به آن، سنگهایی بس بزرگ را چیده شده در کنار هم و پلکانی می بینید که به پیشینیان حق خواهید داد که آوردن و چیدن این سنگها و برپایی ساختمان را کار دیوهای درخدمت جمشید و سلیمان بدانند. آنها چنان بر روی هم چیده شده اند که آدمی گمان می برد که به کوهی کوچک سنگی می نگرد. نمای پلکانی آن زیبایی ویژه ای به آن بخشیده و اگر به کنار آن رفته و به پایه های آن نگاه کنید، آنرا سه ردیف پلکانی با سنگهای بزرگ خواهید یافت................. 

برای دریافت متن کامل این جستار می توانید با آدرس s.amiriparian@gmail.com مکاتبه فرمایید. سپاسگذارم

دشت مرغاب و ملک سلیمان

 گشتاری در پاسارگاد  

بخش دوم: دشت مرغاب و ملک سلیمان

سسسسس

روزگاری دیرین بودکه نام دشت مرغاب با نام «مادر سلیمان» در پیوند بوده و ساختمان سنگی چهارگوش را آرامگاه «مادر سلیمان» می پنداشتند. در آن روزگار می پنداشتند که سلیمان نبی همان جمشید شاه اسطوره ای این سرزمین است و در زمانی دور او بر قالیچه ای (تخت) می نشست و دیوها درفرمانش بودند.

«هرگاه حضرت سلیمان بر بر بساط می نشست و در اطراف و اکناف عالم می نمود، هنگام نماز به هرجایی می رسید دیوهایی که در فرمان او بودند از سنگهای بزرگ که حمل و نقل آن به دست بشر امکان پذیر نبود. فوراً مسجدی یا تختی برای او می ساختند تا آن حضرت در آن مسجد نماز گزارد. بنابراین این گونه ساختمانها به نام تخت سلیمان نامیده شد»

چنین بود که نامهایی چون «تخت سلیمان» بر جاهایی که بازمانده هایی از سنگهای بزرگ تراشیده در آنها دیده می شدند، نهاده شده بود. در نوشتار پیشین گفتم که به باور من (ا. پریان) اینکه ساختمان سنگی دشت مرغاب را آرامگاه مادر سلیمان پنداشتند، می توانست با روان بودن دو رود «پلوار» و «مرغاب» و بودن چشمه های آب درپیوند بوده و همچون دیگر جاهای این سرزمین، ریشه باور به چنین پندارهایی باور ایرانیان کهن به ایزد بانو «اردویسور آناهیتا» باشد. نام «بلاغی» دارای ریشه ای ترکی و از ریشه «بولاک» به معنی چشمه بوده و به دلیل بودن چشمه سارهای زیبا که به رود پلوار می ریزند به تنگه جنوب دشت مرغاب داده شده است.

ادامه مطلب ...

دشتی آرام و خاموش

 گشتاری در پاسارگاد

بخش نخست: دشتی آرام و خاموش 

سسسس

از پارسه پایتخت نامدار هخامنشیان راهی بسوی شمال کشیده شده بود که سرزمین پارس را به ماد، آذربایجان، ری، پرثو، سغد، خوارزم، باختر و دیگر سرزمین های ایرانی می پیوست. این راه کهن از میان کوههای زاگرس گذشته، دره ها و تنگه ها را درنوردیده و ایرانیان کهن در برخی جاها دیواره تنگه ها را برای باز کردن آن تراشیده یا بر روی رودخانه ها و دره ها پل ساخته بودند.

سده ها بود که این جاده باستانی آرام و خاموش و به دور از هیاهو و درگیری ها افتاده بود، تنها آمد و شد مردمان نجیب روستاها و ایلات با دامها و اسباب و خانواده خود و اندکی نیز آمدو شدهای مسافران دیگر در آن به چشم می خورد، اما تاریخ به ما می گوید که زمانی سرنوشت سازترین رویدادهای این سرزمین در اینجا روی داده مردمان ایرانی زبان از شمال و از این راه بسوی جنوب آمدند و بنیان یکی از نیرومندترین فرمانروایی های تاریخ را در آن پی افکندند..............

برای دریافت متن کامل این جستار می توانید با آدرس s.amiriparian@gmail.com مکاتبه فرمایید. سپاسگذارم

ادامه مطلب ...

نسخه ایلامی سنگنبشته بیستون- بخش دوم

با درود بر دوستانم 

پیش از آغاز این نوشتار ، اکنون که سالروز آغاز جنگ تحمیلی و یورش ناجوانمردانه اهریمنان بعثی به این سرزمین، به سرکردگی صدام جنایتکار است، بایسته می دانم که یاد و نام مردان و زنان این سرزمین، رزمندگان دلاور، ارتشیان، سپاهیان و جوانانی که برای پاسداری از خاک این کشور، آرمان و آیین آن از مرزهای آذربایجان همیشه ایرانی تا سرزمین سیستان، از خراسان بزرگ تا کرانه های دریای پارس، از کرانه های دریای مازندران تا دریای کرمان، از جای جای ای سرزمین کهن پاخاسته از جان خویش گذشته و بسیاری از آنان شهید و جانباز و آزاده شدند، گرامی بدارم.  

اما در این بخش برآنم تا گامی دیگر را برای آوردن بخش هایی دیگر از نسخه ایلامی سنگنبشته کوه بیستون را برای شما بیاورم (ا. پریان). در اینجا پوزش می خواهم از اینکه بندهای این سنگنبشته را نامرتب آورده یا خواهم آورد. چرا که من اکنون در گامهای آغازین یادگیری زبان ایلامیان کهن بوده و از ساده ترین نوشته ها و بندهای سنگنبشته بیستون آغاز کرده ام. همچنین آنچنانکه در نوشتار پیشینم نیز گفتم این احتمال هست که اشتباه هایی در آوانگاری و برگردان واژه های ایلامی داشته باشم.  برای این، از دوستان و دوستاران پوزش خواسته و در درست کردن اشتباه ها تلاش خواهم نمود.

در اینجا بخش هایی دیگر از نوشته های ساده سنگنبشته بیستون را می آورم. 

با سپاس فراوان (ا. پریان)   

 


ادامه مطلب ...