آسمانه ایران کهن The Heaven of Ancient Iran

پژوهشهای ایران باستان و زبانهای کهن On the ancient Persians civilization and old Iranian languages

آسمانه ایران کهن The Heaven of Ancient Iran

پژوهشهای ایران باستان و زبانهای کهن On the ancient Persians civilization and old Iranian languages

سنگهای شگفت انگیز- بخش یکم

سنگهای شگفت انگیز: (نگاهی به پرستشگاه آناهیتا در کنگاور)

دیدار من و عکس های گرفته شده


نخستین بخش از دیدار ما، بازدید از سنگهای شگفت انگیز و ویرانه هایی بود که در میانه شهر کنگاور دیده می شوند. در گذشته بارها این ویرانه ها را از نزدیک دیده و حتی پانزده سال پیش سراسر آنرا پیمایش کرده بودم. اینبار زمانی دست داد که نگاهی دیگر به این ویرانه باستانی داشته باشم. ستونهای بزرگ سنگی شکسته، پایه های سنگها، تکه های افتاده ایوانها، بخشی از پلکانها، دیوارهای سنگی و تل های خاکی پراکنده در جایگاهی بس پهناور در سر راه همدان به کرمانشاه در شهر کوچک کنگاور هستند.

با نگاهی به این یادمان باشکوه آشکارا می توان دریافت که اینجا در سر همان راه کهنی است که درباره آن بارها و بارها در تاریخ آورده شده و بابل، تیسفون و بیستون را به هگمتانه، ری و خراسان بزرگ می پیوست و ماجراهایی بسیار در گذر روزگار داشت. یادمانی بزرگ که آدمی با دیدن آن به یاد سازه های شکوهمند چون سکوی تخت جمشید در پارس افتاده و از برخی جنبه ها با آن کوس برابری می زند. آنچه که امروز از این سازه باستانی برجای مانده تکه سنگهای بزرگ شکسته و پراکنده از ستونهای استوانه ای، پایه ستونها، سرستونها، بخشی از دیوارهای سنگی و تل های خاک انباشته شده است. با این همه از همین سنگهای بزرگ و پشته های خاک می توان دریافت که زمانی اینجا سازه ای بسیار بزرگ برپا بود و روزگاری مردمانی بسیار در آن به کار و انجام آیین های ویژه می پرداختند. آنجا جایگاهی بود که آمدوشد در آن فراوان ، آوای کوس و شیپور، ندای نیایش ها و سرودها و روشنایی آتش ها بسیار و مردمان گوناگون به آن چشم می اندوختند. جایگاهی که امروزه ندای و آوای پیشینیان خاموش و در دل تاریخ گم شده و ما که زیر روشنایی آفتاب در آن گام برمی داشتیم، هیچ آوایی جز صدای باد، پرستوهای در پرواز و اندک مردمانی که با شگفتی به این سنگها می نگریستند، شنیده نمی شد.

روزگاری سنگهای شگفت انگیز در ستونهایی با بلندی 2.5 متر به هم پیوسته و فراز آنها ایوانی سنگی بزرگ بود. پلکانها مردمان را به بالای سکویی با بلندی نزدیک به 20 متر و با گستردگی بیش از 200 در 200 متر مربع رهنمون می شدند. آنجا ستونهایی پهناور دورتادور سکو برپا بود و در میانه آن چند پشته روی هم مانند زیگورات دیده می شد که دیواری چیده شده از سنگهای بزرگ هر پله از این زیگورات را دربر می گرفت.

از شیوه پرداخت و ساخت سنگهای شکسته و تکه سنگها می توانیم دریابیم که آنها به روش «یونانی» (Ionic) ساخته و پرداخته شده بودند. سرستونها «کورنتی» (Corinthian) اما خود ستونها «دوریک» (Doric) پرداخته شده بودند. پس آشکار است آنچه که برپا شده بود و ویرانه هایش اکنون دیده می شود، می بایست پس از پایان روزگار هخامنشیان برپا شده باشد. اما اینکه دو پلکان سنگی روبروی هم در جنوب سکو درست مانند سازه های دوگانه و قرینه هخامنشی ساخته شده و این پلکان ها به سکویی بزرگ مانند سکوی تخت جمشید رهنمون می شوند و ساختمانها بر روی همین سکو برپا بود، نفوذ هنری ساختمان سازی ایرانی را نمایان می سازد که از تخت جمشید و داریوش بزرگ تا اصفهان و شاه عباس کبیر همواره هنری پیوسته و انعطاف پذیر بود.

شوربختانه در روزگار کنونی این سازه کهن چنان ویران و به هم ریخته شده که انجام کاوشهای باستانشناسی را در آن دشوار ساخته است. زیرا که تا چند دهه پیش خانه های مردم شهر کنگاور درست روی این ویرانه بوده و سنگهای بزرگ برای ساخت آن خانه ها به کار رفته بود. با نگاه به این ویرانه پرسشی بنیادین درباره شناسایی این یادمان کهن و همچنین زمان ساخت آن پدیدار می شود. آیا اینجا بازمانده همان پرستشگاهی است که زمانی «ایزیدوروس خاراکسی» (Isidorus Characenus) جغرافیدان یونانی در سده نخست میلادی و در روزگار امپراتوری پارتها دیده و در کتابش به نام «ایستگاه های پارت» (Mansiones Parthicae) از آن یاد کرد؟

«6. از آن جایگاه، ماد بزرگ (upper Media) 38 سخونی (Schoeni) و در 3 سخونی از همان آغاز آن، شهر «کنگوبار» (Concobar) است که در آنجا پرستشگاه «آرتمیس» (Artemis) در 3 سخونی می باشد. سپس «بازی گرابان» (Bazigraban) که جایگاه گرفتن باج و مالیات است در 3 سخونی. از آنجا 4 سخونی تا «آدراپانا» (Adrapana) کاخ فرمانروایان در «اکباتان» است که زمانی به دست «تیگران» شاه ارمنستان ویران شد. سپس اکباتان شهر بزرگ ماد با گنجینه و یک پرستشگاه پیشکش شده به «آنایتیس» (Anaitis)....»

مسیری که ایزیدوروس خاراکسی از مرزهای ماد بزرگ تا شهر اکباتان از آن یاد کرده بود با راه کنونی کرمانشاه به همدان همسان است. افزون بر این همانندی نام «کنکوبار» با «کنگاور» کنونی بسیار چشمگیر بوده و هیچ شکی نیست که کنکوبار همان کنگاور کنونی است. همچنانکه برخی گفته اند «بازی گرابان» همان اسدآباد کنونی میان کنگاور و همدان بوده و به باور من (ا. پریان) این نام برگرفته از واژه ای ایرانی و همریشه با واژه «باج» (baž) و «گرفتن» بوده اشاره به همان جایگاه «گرفتن باژ» داشته که ایزیدوروس به آن اشاره کرده و چه بسا شاید واژه Adrapana نیز با واژه پارسی «آذربان» در پیوند باشد.

آیا این ویرانه مانده های همان پرستشگاه آرتمیس است، نامی که یونانیان در کنار نام «آنایتیس» به «آناهیتا» ایزدبانوی ایرانیان باستان داده بودند یا اینجا مانده های سازه ای دیگر است و آن پرستشگاه یاد شده را باید در جایی دیگر در همین ناحیه کنگاور جستجو کرد؟ شوربختانه هنوز کاوشهای باستانشناسی شایسته در این ویرانه انجام نشده و در آنچه که تاکنون یافت شده نه نوشته ای است و نه نشانه ای که پیوند میان این ویرانه را با پرستش آناهیتا نمایان سازد. زمانی «ارنست هرتسفلد» (Ernest Hertsfeld) که این جایگاه را دیده بود آن را از روزگار اشکانیان دانست و «رومن گیرشمن» (Roman Ghirshman) گفته بود که اینجا پرستشگاهی ساخته شده به شیوه غربی بوده و گمان می رود نزدیک به 200 پ.م برپا شده باشد.

کاوشهای نوین باستان شناسی در بخشی از این سازه در سال 1968 انجام شد. در این گام با استناد به عکس هوایی که در سال 1937 بدست گروه کاوشگر انجمن شرق شناسی دانشگاه شیکاگو از شهر کنگاور گرفته شده بود، مرزهای این سازه کهن که بخش های بزرگی از آن زیر خاک بود، آشکار گردید. بر روی بخش بزرگی از این جایگاه خانه های مردم و کوره های آجرپزی برپا بوده و بسیاری از سنگها برای ساختن خانه ها و برپایی محله ای به کار رفته بود که آنرا «گچ کن» می خواندند. در کاوشهای باستان شناسی بخشی از دیوارها و ستونها از زیر خاک بیرون آمده چند تابوت سنگی، گوشواره های زرین و سکه ها یافت شد. اما این یافته ها هرگز پاسخی آشکار به پرسشی که دربرابر پژوهشگران بود ندادند.

با این همه برخی پژوهشگران تلاش دارند اینجا را همان پرستشگاه ستون دار آناهیتا بدانند. «محمد کریم پیرنیا» (Mohammad Karim Pirnia) باستان شناس ایرانی در دیدگاه خود باور داشت که این سازه از الگوی ایرانی ساختمان سازی روزگار پارتها سرچشمه گرفته که تا روزگار ساسانیان پیوسته بود. «وارویک بال» (Warwick Ball) باستانشناس استرالیایی این سازه را یکی از بزرگترین سازه های روزگار اشکانیان و برگرفته از الگوی هنر شرق روم دانست. با این همه همین وارویک بال در سال 2001 در دیدگاهی دیگر سازه کنگاور را یادآور الگوی هنری هخامنشی دانست. این پژوهشگران در دیدگاههایی که درباره اینجا گفته اند تلاش کرده اند پیوند این سازه را با پرستش آناهیتا و امکان اینکه اینجا همان پرستشگاه آناهیتا باشد را بیشتر بررسی کنند.

در سال 1981 گزارشی از سوی «مسعود آذرنوش» (Dr. Massoud Azarnoush) باستان شناس برجسته ایرانی پیوند این سازه کهن را با «پرستشگاه آناهیتا» نپذیرفت. در این گزارش آمده است که ویرانه های کنگاور دارای آن ویژگی هایی نیست که اینجا را به نام یک پرستشگاه باستانی شناسایی نماید. پسان تر «علی اکبر سرفراز» (Ali Akbar Sarfaraz) سرپرست تیم باستانشناسی از دانشگاه تهران با این دیدگاه همرای شد و گروه باستان شناسی او این دیدگاه را گفت که اینجا «ویرانه های کاخی از روزگار اخیر ساسانی است». سرانجام گروهی دیگر این دیدگاه را نیز نپذیرفت و ادعا کرد که این سازه نخست در روزگار هخامنشی برپا شده و با گذشت زمان چندین بار نوسازی شده بود.

چنین دیدگاههایی تا زمانی که کاوشهای شایسته باستانشناسی انجام نشود کنکاش برانگیز، تنها با استناد به یافته های کنونی بوده و باز هم انتظار داریم که در آینده گفته شود. آنچنانکه من از مانده های این یادمان و تپه های کاوش نشده پیرامون آن دیدم، هنوز راهی بس دراز در شناسایی این یادمان و اینکه آیا اینجا همان پرستشگاه آناهیتا بوده یا نه، در پیش است. هنوز جاهای کاوش نشده بسیاری از این ویرانه به چشم می خورد که شاید رازهای پنهان بسیار در خود داشته باشند. بهتر بگویم درباره این یادمان و شناسایی رازهای آن تاکنون بسیار کوتاهی شده و به هیچ وجه شایسته دانش باستانشناسی و همچنین شناخت تاریخ و فرهنگ دیرین این سرزمین نیست. این احتمال هست که بخشهایی از این جایگاه که هنوز کاوش نشده است، همان پرستشگاه کهن آناهیتا بوده و در کنار آن کاخی بزرگ ساخته شده باشد که سنگهای پراکنده اش اکنون دیده می شود. در این باره باورهای ایرانیان کهن در پیوند اردویسور آناهیتا را با آب و رودخانه ها نباید از دید دور داشت. در دشت غربی شهر کنونی کنگاور رودخانه زیبایی روان است که باغها و زمین های کشاورزی بسیار پیرامون آن دیده می شوند، رودخانه ای دیگر هم در دشت جنوب کنگاور بوده که به همان رودخانه غربی می پیوندد. افزون بر این از منطقه اسدآباد کنونی به سوی غرب چشمه ها و سراب های فراوان از دل کوه جوشیده و دارای آب خروشان و گوارا هستند اینکه در کنگاور پرستشگاهی نامدار به یادبود ایزدبانوی ایرانیان کهن بوده باشد امری بسیار آشکار و طبیعی است، بویژه اینکه خود واژه «کنگاور» نیز شگفت انگیز می نماید. چرا که این نام از واژه «کنگ»  (kang) تشکیل یافته و همانندی شگفت آوری با واژه های kanig و kanič در پارسی میانه و kainikā در اوستایی و «کنیز» در پارسی نو دارد.

افزون بر این هنوز در زبانهای بومی و محلی ایرانی واژه هایی هم ریشه با این واژه به کار می رود. در گویش گیلکی و مازندرانی واژه های kēj و kēja به معنی دختر است. نیز در زبان کردی شمالی keč و کردی جنوبی kič نیز به همین معنی است. این واژه همان است که به زبانهای ترکی رفته و به ğez درآمده است. همچنین در زبان کردی هورامی واژه kenāče را داریم که همانندی آن به واژه kanig شگفت آور است. هنوز هم نام روستاهایی چون«کنگ ارمنیان» در دینور (آنسوی کنگاور) و جایگاه هایی چون «کنشت» (kenešt) در کنار نامهایی دیگر چون «کوه دختر» ،«کتل دختر»،«سنگ دختر»،«قلعه دختر»،«پل دختر» و... در گوشه و کنار این سرزمین به چشم می خورند که اندیشه های باور به ناهید ایزدبانوی ایرانیان کهن را در خود پنهان دارند. پیکره های فراوان ناهید در یافته های باستانشناسی به ویژه در نیمه غربی ایران بدست آمده اند. در بیستون سر ستونهایی ساخته شده در روزگار ساسانیان بودند که پیکره ناهید بر آنها دیده می شد و برپایی یادمان شکوهمند تاق بستان که در آن پیکره ناهید دیده می شود که برجای پای خسرو آب می افشاند و در کنار سرابی بزرگ بر پا شده با یاد این ایزد بانوی ایرانیان باستان در پیوند بوده است.

آنچه که آشکار است کاربردهای گوناگون سازه کنگاور در تاریخ پارتیان و ساسانیان تا پس از آمدن اسلام است. می گویند خسرو دوم این کاخ را نوسازی کرد و به احتمال بسیار دشتهای زیبای نزدیک آن شکارگاهی برای نجیب زادگان ساسانی بود از آنجایی که اینجا بر سر راه تیسفون به همدان، ری و نیشابور بود همواره این جایگاه دارای ارزش و اهمیت ویژه ای بوده و هیچگاه از ارزش آن کاسته نشد. پس از یورش تازیان و جنگ نهاوند در آشفتگی های آن روزگار گروهی که ما از آنها آگاه نیستیم در این جایگاه پناه گرفته با شبیخون به تازیان چارپایان آنها را می دزدیدند. از آن زمان تازیان این سازه کهن را «قصراللصوص» (کاخ دزدان) خواندند، با این همه تا سده ها ستونهای سترگ و ایوانهای بزرگ و ساختمانهای سنگی که بر جای مانده و رها بودند، برای کسانی که از کنگاور دیوار می کردند شگفت آور می نمود. چنانچه «ابودلف مسعر المهلهل الخزرجی الینبوعی» جهانگرد عرب در سده چهارم هجری پس از دیدار از کنگاور نوشت:

«از آنجا به سوی قصراللصوص رفتم، ساختمان این کاخ بسیار شگفت انگیز است و بر روی یک ایوان آجری که بیست پا از زمین بلند تر است بر پا شده. در این کاخ ایوانها و کوشک ها و گنجینه هایی است که از آنچه گفته شد والاتر و با شکوه تر است . زیبایی ساختمانها و نگاره های آن دیدگان را خیره می سازد. این کاخ برای فراوانی شکار و گوارایی آب و مرغزارها و دشت های زیبای پیرامون آن، دژ پایدار و گردشگاه ویژه پرویز بود»

می گویند مونس حاجب المقتدر بالله خلیفه عباسی مسجدی بزرگ در کنگاور ساخت. «یاقوت حموی» نیز در «معجم البلدان» از یادمان کنگاور یاد نمود و پنداشت سنگهای بزرگ را که در برپایی آن به رفته است از کوه بیستون آورده بودند.

«سازه های با شکوه آن بر روی یک پشته به بلندی بیست ارش (نزدیک 10 زرع) است. گنبدها و ستونهای آنها بسیار زیبا و با استحکام است.»

 با گذشت سده ها، این یادمان باستانی روبه ویرانی نهاد. سنگهای بزرگ برای ساخت خانه های مسکونی مردم جابجا شد و آرام آرام خانه های مردم بر روی ویرانه ها و تپه های درون آن ساخته شد، جایگاهی که در روزگاران نوین آن را «گچ کن» نام نهادند. چنانچه «اوژن اوین»  (Eugene Oben) سفیر فرانسه در ایران سالهای 1906-1907 درباره آن نوشت:

«از روستای بزرگ کنگاور که در نیمه راه کرسی نشین ایالت و همدان «78 کیلومتر» است، ایالت کرمانشاه آغاز می شود، نزدیک هزار خانه در بالای تپه ها جای دارد و پیرامون آنها حصارهایی در بر گرفته است. در پایین، ویرانه های برج ها و میانه ستونهای شکسته دیده می شوند. منظور ویرانه های پرستشگاه آناهیتا است که در نوشته های جهانگران سده های نخستین اسلام از آن به نام «قصر اللصوص» نام برده شده......»

در بخش شمال غربی این جایگاه آرامگاه امامزاده ای بود که تا به امروز بر جای مانده و امامزاده «شاهزاده محمد ابراهیم بن علی بن الحسین» نام داشته و پیرامون امامزاده آرامگاه درگذشتگان مردم کنگاور دیده می شد. در جلوی این امامزاده چند ستون سترگ هنوز برجای مانده که بر روی دیواری سنگی بر پا هستند. اینجا همان جایی بود که«اوژن فلاندین»(Eugene Flandrin)  و«پاسکال کست»(Pascal Coste)  در 1838 از آن دیدار داشته و نگاره ای نامدار از آن کشیدند.



از سال1968 که کاوش در بخشهایی از این جایگاه آغاز شد، خانه هایی را که در اینجا بود خریده و برای آماده و آزاد سازی آن ویران نمودند و برای اهالی آنجا در زمینهای پیرامون خانه ساختند، به این امید که باستانشناسان و کاوشگران بتوانند آسان تر آنجا را پژوهش و کندوکاو کنند. با این همه هنوز راهی بس دراز در انجام پژوهشها و یافتن گنجهای کهن در این ویرانه باقی است.

عکس شماره 1: اندازه بزرگ (1500*2000)


عکس شماره 2: اندازه بزرگ (1500*2000)


عکس شماره 3: اندازه بزرگ (1500*2000)


عکس شماره 4: اندازه بزرگ (1500*2000)


عکس شماره 5: اندازه بزرگ (1500*2000)


عکس شماره 6: اندازه بزرگ (1500*2000)


عکس شماره 7: اندازه بزرگ (1500*2000)


عکس شماره 8: اندازه بزرگ (1500*2000)



ادامه عکس های یادمان کنگاور در یادداشت دیگر

نظرات 4 + ارسال نظر
مهدی سه‌شنبه 25 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 11:09 ب.ظ http://www.30o.ir

سلام،
سال نو را به شما تبریک می گم... بلاگ خیلی، خیلی جالبی دارید.
اگر دوست داری از امکانات بیشتری استفاده کنید، از تکنولوژی روز در بلاگ خود بهره برید و آن را به سایت تبدیل کنید، به سایت زیر مراجعه کنید.
http://www.30o.ir
این سایت به غیر از امکانات پایه، امکاناتی از قبیل نظرسنجی برای مطالب، ارزیابی مطالب، عضویت برای سایت خویش، گالری تصاویر، آپلود فایل، ایجاد شناسنامه برای کاربران، صندوق پیام در به مانند GMail برای ارتباط بین کاربران، شمارنده‌ای در قدرت GoogleAnalytics و انجمن گفتگو را به رایگان در اختیار شما قرار می‌دهد.
از اینکه یک بار از این سیستم استفاده می‌کنید، ممنون.
موفق باشی...

فرشید چهارشنبه 26 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 10:59 ق.ظ http://www.farshidh.blogfa.com

درود دوست خوبم
بسیار جالب و آگاهی بخش بود. ممنون از همه زحمت و تلاشی که بر خود میدهید...
چه عکسهای قشنگی گرفتید که من رو به گذشته ها برد...
وقتی کلاس 2 دبستان بودم به علت شغل پدرم یکسالی در کنگاور بودیم. زمان جنگ بود و بسیار سخت... بگذیم.
اما همیشه یه حسی نسبت به این مکان داشتم... هر روز که از مدرسه می امدم اونجا دعا میکردم.
این یادداشت زیبای شما من رو به اون زمان برد که پر از خاطرات بود...
بهترینها و زیباترین ها را برای شما از اهورای نیرومند و دانا آرزومندم.

حرکت ازادیبخش ایران شمالی چهارشنبه 26 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 11:10 ق.ظ http://iraneshomali.blogfa.com

سلام هموطن خوب

از لطف شما سپاسگزارم و امیدوارم شما نیز در کوشش فرهنگی تان پیروز باشید.
به امید آزادی ایران شمالی

آرزو رضایی جمعه 25 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 07:01 ب.ظ

آقای پریان عزیز
با یک تلاش دو روزه مطلب را خواندم و عکس‌ها را دیدم . نمی‌دانم خودتان به واژه‌ی " باج گرفتن " یا " واژ گرفتن" توجه کرده‌اید و یا حرفتان چقدر سندیت دارد . اما اگر چنین چیزی صحت کامل داشته باشد ، نشانه‌ای دیگر است در نیایشگاه بودن مکان عکس‌ها . چرا که همانطور که می‌دانیم ، باج یا به صورت امروزی آن واژه ، در گذشته معنی دعا و نیایش هم می‌داده و هنوز هم میان بهدینان کاربرد دارد . مثل دعای " سروش واژ" .
به هر حال پیشنهاد می‌کنم روی این موضوع جدی‌تر کار کنید .
سپاس‌گزارم .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد