دوستان گرامی و سروران ارجمند
آنچه که در زیر و در چند جستار آمده یا خواهد آمد تلاشی است برای نگاهی سرتاسری به سنگنبشته داریوش بزرگ در بیستون و نگاهی به پژوهشهایی که تاکنون درباره آن انجام گرفته و هدف من از نگارش آن نخست یادگیری خودم و هدف دوم برپایی گفتگویی سازنده با ایران دوستان درباره پژوهشها و کندوکاوهای روزگار کهن و ایرانیان باستان و همچنین یاری و راهنمایی گرفتن از دوستان ارجمند بوده و باز هم برای این است که من از راهنمایی دوستان بهره مند شده و آموخته های ناچیزم را افزون سازم.
سرچشمه بنیادین این جستار نوشتاری ارزشمند است پی دی اف شده نوشته Chul Hyung Bae است به نام:
LITERARY STEMMA OF KING DARIUS’S (522-486 B.C.E) BISITUN INSCRIPTION: EVIDENCE OF THE PERSIAN EMPIRE’S MULTILINGUALISM
که در آن نگاهی به روشها و چگونگی نگارش این سنگنبشته انداخته است و من با بهره مندی از این نوشتار تلاش نموده ام درباره دستاوردهای ارزشمند این پژوهشگر گفتگو نمایم. بایسته است این را نیز بگویم که در چند جا من از سرچشمه های دیگری بهره مند شده ام. آنجا که اندازه های دقیق سنگنبشه ها را آورده ام از کتابی دیگر بنام زیر بهره مند شده ام:
THE SCULPTURES AND INSCRIPTION OF BEHISTUN (SCULPTURES AND INSCRIPTION OF DARIUS THE GREAT ON THE ROCK OF BEHISTUN IN PERSIA) Sold by British museum (1907)
همچنین در چند جا من از کندوکاوی که چول هیونگ بای انجام داده بیرون رفته ام و درآنها دست هایی برده ام. هدف من از انجام این کار تنها گفتن دیدگاههای خودم درباره آن جستار که هنوز درستی آن ثابت نشده بوده و تلاش من برانگیختن حس کنجکاوی و انجام پژوهشها بدست دوستان ایران دوستم می باشد (سخن درباره بند 70 نسخه پارسی باستان بیستون و...).
در چند جا نیز من خود نوشته میخی بیستون را آورده ام که هدف آن کشاندن دید دوستانم به خود نوشته و دیدن خود سرچشمه ای است که درباره آن سخن گفته شده است. سرچشمه این نوشته های میخی کتابهای پارسی باستان کنت و همچنین کتاب لاتین سنگنبشته بیستون نوشته رودیگر اشمیت است.
آرزوی من این است که این نوشتارها انگیزه ای برای نخست خودم برای یادگیری و آموختن بیشتر و سپس برای دوستان گرامیم برای گفتگوی دانشی و انجام پژوهش باشد که با یافته های باستانشناسی بیشتر آشنا شده و چارچوب پژوهشهای خود را آشکار کنند. چرا که براین باورم که ما جوانان این سرزمین اگر به خوانش سنگنبشه ها و نیز پژوهشهای باستانشناسی روی آورده و خودمان به یافتن پاسخ پرسشها باشیم، می توانیم همگی خود را در اندازه پژوهشگران و زبانشناسانی چون کنت، والتر هینتز، رودیگر اشمیت و... نشان داده با فرهنگ واندیشه ایرانی که داریم پاسخ پرسشها را جستجو کنیم ا. پریان. اکنون جستار و سخنمان را می آوریم:
سالهاست که می دانیم بیشترین سنگنبشته های هخامنشیان به سه زبان کهن نگاشته شده بودند که سنگنبشته بیستون بزرگترین و گسترده ترین آنهاست. در این سنگنبشته بر دیواره کوه زیبای بیستون نویسه های میخی به سه زبان و دبیره پارسی باستان (Old Persian)، از خانواده زبانهای ایرانی، زبان ایلامی (Elamite)، که زبانی ویژه بود که هنوز خاستگاهش آشکار نیست و زبان اکدی (Akkadian)، از خانواده زبانهای سامی دیده می شوند.
سنگنبشته بیستون نقشی بنیادین در بررسی های زبانشناسی داشت. چرا که همان نقشی را بازی کرد که روزگاری پیش از آن سنگ رشید Rosetta در رازگشایی دبیره های هیروگلیف داشت و برپایه کار بزرگی که راولینسن در خوانش این سنگنبشته انجام داد، سه زبان این سنگنبشته خوانده شده از آن پس هزاران نوشته میخی از تمدنهای گوناگون خاور نزدیک خوانده شده پرده از تاریخ تاریک خاورنزدیک کهن برداشته شد.
نقش بسیار بزرگ دیگر آن این است که این سنگنبشته بلندترین نوشته برجای مانده به زبان پارسی باستان و روزگار هخامنشیان بوده و آگاهی های بسیار ارزشمند از تاریخ و رویداده های سالهای نخستین فرمانروایی داریوش بزرگ به دست می دهد. نیز اینکه نام ماههای تقویم ایرانیان در آن روزگار، در این سنگنبشته آورده شده و تاریخ رویدادها برپایه روزهای و ماهها نوشته شده است، این سنگنبشته را در شناخت گاهشمار ایرانیان باستان با ارزش می سازد. همچنین گنجینه ای از آگاهی های زبانشناسی و واژه های کهن زبانهای پارسی و مادی را می توان در آن یافت.
با آنکه سنگنبشته های هخامنشی بیشتر به سه زبان پارسی باستان، ایلامی و اکدی نگاشته شدند، اما آرامی نیز که زبانی دیرین بود، سده ها بود که در سرزمین های در فرمان هخامنشیان بکار می رفت. چند نوشته به این زبان یافت شده که دوتا از آنها گونه ای نسخه برداری از همان سنگنبشته بیستون هستند. از آنجاییکه این جستار به سنگنبشته بیستون و نوشته های در پیوند با آن خواهد پرداخت، زبانهای بکار گرفته شده در این سنگنبشته و دیگر نسخه های درپیوند با آنرا به مانند زیر گروه بندی می کنیم:
OP : Old Persian : پارسی باستان
AE : Achaemenid Elamite : ایلامی
AA : Achaemenid Akkadian : اکدی
OfA : Official Aramic : زبان اداری آرامی
از میان این زبانها، زبان ایلامی زبان اداری در شوش بود و پیشینه ای کهن داشت. از آنجا که پارسها سده ها بود که با دستگاه اداری ایلامیان در شوش و انشان آشنا بوده و به احتمال بسیار زبان آنان را نیز می دانستند، آشکار بود زبان آنان را برای نوشتن گفته های شاهان بر سنگنبشته ها و همچنین نگارش آرشیوهای اداری خود بکار گیرند.
زبان اکدی نیز زبانی گسترده و پراکنده در خاور نزدیک بود. بویژه در میان رودان بابلیان و آشوری ها سده ها بود که آنرا به خوبی می شناختند. گستردگی این زبان چنان بود که روزگاری هتیت ها و میتانی ها نیز با این زبان سروکار داشتند. نوشته های اکدی یافت شده در مصر، نامه های توشراتا Tushrata شاه میتانیان را که به اخناتون فرعون مصر در نیمه دوم هزاره دوم پیش از میلاد آشکار ساخته بخوبی پراکندگی زبان و دبیره اکدی را در روزگاران بسیار کهن تر از هخامنشیان نمایش می دهند.
اما زبان پارسی باستان که یکی از زبانهای خانواده ایرانی بود، تنها در بخشی از کوههای زاگرس و جنوب ایران پراکنده بود. اگرچه این زبان چنان بود که به زبانهای های ایرانی چون مادی یا اوستایی بسیار نزدیک بوده و دیگر ایرانیان که در دیگر سرزمینهای ایرانی می زیستند، آنرا می فهمیدند، اما در بخش بزرگی از خاورنزدیک چون میان رودان، آسیای کوچک، سوریه، مصر و... که تمدنهای بسیار کهن و با زندگی دراز از آنها برخاسته و پسان تر به زیر فرمان هخامنشیان درآمدند، پراکنده نبود.
پس جایگاه ویژه سرزمین پارس و هخامنشیان و همچنین شاهنشاهی بسیار پهناور و گسترده ای که سرزمین های بسیار دور را در برگرفت:
Haca Sakaibiš tayaiy para Sugdam amata yātā ā Kūšā haca Hindauv amata yātā ā Spardā (DPh 5-8)
از سکاهای آن سوی سغد تا سرزمین کوشا (حبشه) از هند تا سپاردا (لیدی)
آنان را ناچار ساخت که برای نخستین بار در تاریخ خاورنزدیک نوشته های چند زبانه را پدیدار سازند. آنچنانکه بالاتر گفتیم، بیشتر این نوشته ها سه زبانه هستند: پارسی باستان، ایلامی و اکدی. هرچند نوشته های پراکنده ای نیز چون آرامی، مصری و یونانی بدست آمده است.
پس می توان پنداشت هنگامیکه داریوش بزرگ فرمان داد تا سنگنبشته ای درباره کردارهای نخستینش بر سینه کوه بیستون نگاشته شود، او ناچار بود دبیرانی را بکار گیرد که بتوانند سخنانش را به زبانی دیگر برگردانند. زیرا زبان مادری او پارسی باستان بود و دیگر زبانهای پراکنده بسیار در سرزمینهای در فرمانش مانند ایلامی، اکدی و آرامی نیز در خاورنزدیک آنروز پراکنده بود.
اما هنوز بر سراین سخن کنکاشها بسیار است که آیا هنگامیکه داریوش سخنانش را برای نگارش در کوه بیستون می گفت، دبیره میخی پارسی باستان بوجود آمده بود یا نه، اما برخی گواهی ها نشان می دهند که هنگامیکه گامهای نخستین تراش و نگارش سخنان داریوش بر دیواره بیستون آغاز شد، برنامه ای برای نگارش سخنان او به دبیره پارسی باستان درهمان گامهای نخست نبود. پس احتمال دارد سنگنبشته بیستون (DB) درآغاز نوشته ای سه زبانه نبوده است.
گفته می شد هنگامیکه داریوش کردارهایش را به زبان پارسی باستان می گفت، دبیری سخن او را در همان هنگام، به زبان ایلامی برگرداند و دبیری دیگر نیز به اکدی می نوشت. در گام نخست، نسخه ایلامی DBa که نام، برنامها و تبار پادشاهی داریوش را از زبان خود او می گوید، درست بالای سر او در بیستون و سپس نسخه ایلامی سراسر سخنانش (AE DB) در سوی راست پیکره ها تراشیده و نگاشته شد. سپس نسخه اکدی همسان با نسخه ایلامی در سوی چپ پیکره ها افزوده شد.
در آن هنگام که شاید دبیران بابلی نسخه اکدی را می نوشتند، آنها آگاهی های تازه را درباره کارنامه و کردارهای داریوش به آن نسخه افزودند. همچنین آمار کشته و دستگیر شدگان به نوشته افزوده نام ماههای سامی را به جای نام ماههای ایرانی بکار گرفته و آوانگاری نامهای جغرافیایی نیز به زبان مادی به جای زبان پارسی برگزیده شد.
به احتمال بسیار، درگام پایانی بود که نسخه پارسی باستان (OP) در زیر پیکره ها افزوده شد. نسخه OP دارای دگرگونی های ویرایشی بوده و با دونسخه پیشین متفاوت بود. رویدادها به ترتیب جنگها (Battles) و نه به ترتیب لشکرکشی ها و عملیات جنگی (campaign) نگاشته شدند. همچنین دگرگونی هایی اندک در خود نوشته پدیدار شد و نیز بند مشهور به بند 70 (OP DB 70) که گزارشی از نوشته ای نوین و پخش آن در بخشهای شاهنشاهی بود، در پایان این نسخه افزوده شد.
نسخه پارسی باستان سنگنبشته بیستون (OP DB) در پنج ستون نگاشته شده که سراسر آن 414 خط را دربرمی گیرد. (ستون نخست:96، ستون دوم: 98، ستون سوم: 92، ستون چهارم : 92، ستون پنجم: 36) همچنین بلندی و پهنای هرکدام از این ستونها چنین هستند:
ستون یکم، بلندی: 3.66 متر و پهنا: 1.868 متر
ستون دوم، بلندی: 3.7 متر و پهنا: 1.87 متر
ستون سوم، بلندی: 3.61 متر و پهنا: 1.87 متر
ستون چهارم، بلندی: 3.54 متر و پهنا: 1.87 متر
ستون پنجم، بلندی: 1.72 متر و پهنا: 1.52 متر
فاصله میان خط پایانی ستونهای یکم تا چهارم تا لبه زیرین آن از 0.35 متر تا 0.52 متر گوناگون بوده و فاصله میان خط پایانی ستون پنجم تا لبه زیرین سنگنبشته ها 2.18 متر است.
نسخه ایلامی بیستون (AE DB) در چهارستون نگاشته شده که سراسر 263 خط را دربرگرفته (ستون نخست: 81، ستون دوم: 85، ستون سوم: 94 و ستون چهارم: 3) و بلندی و پهنای آنها چنین هستند:
ستون یکم، بلندی: 3.175 متر و پهنا 2.10 متر
ستون دوم، بلندی: 3.4 متر و پهنا 2.10 متر
ستون سوم، بلندی: 3.87 متر و پهنا 2.15 متر
نسخه اکدی (AA DB) در یک ستون پهن در دوگوشه یک سنگ بزرگ در 112 خط نگاشته شده و اندازه های آن چنین است:
گوشه چپ، پهنای بخش بالا: 0.96 متر، پهنای بخش پایین: 1.67 متر و سراسر بلندی دوبخش: 2.99 متر
گوشه جلویی، پهنای بخش بالا: 2.23 متر، پهنای بخش پاییت: 2.69 متر و سراسر بلندی دو بخش 4.19 متر
در بند 70 نسخه پارسی باستان این سنگنبشته، داریوش از پراکندن نسخه های این سنگنبشته به سرزمین های در فرمان خود نموده است. در درستی این سخن داریوش همین بسنده است که بگوییم تاکنون چهار پاره از نوشته های بیستون در بابل و مصر یافت شده است. دو نوشته به اکدی در بابل، یک پاره به زبان آرامی در الفانتین (Elphantine) در مصر و یک نوشته دیگر به آرامی در ساکارا (Saqqara) در مصر.
اکنون با دانستن این آگاهیها درباره سنگنبشته بیستون، می توان درباره گامهای پی درپی تراشیدن پیکره ها و نگارش سنگنبشته سخن گفت و همچنین درباره پیوند نسخه ها با هم کندوکاو کرد. اما کاوشهای باستانی و همچنین پژوهشها علاوه بر راهنمایی در میان پیوند این نسخه ها، پرسشی دیگر را فراروی پژوهشگران باز می کند. پیوند ادبی و نگارشی میان نسخه های سنگنبشته بیستون چیست؟
آنچه که پیشتر پژوهشگران برآن هم رای بودند این بودکه که در سرچشمه نوشته های بیستون یک دوگانگی دیده می شود. بهتر بگوییم از سخنان داریوش دو نسخه سرچشمه آماده شده و نسخه هایی که اکنون بر دیواره بیستون یا نسخه های یافت شده می باشند، از این دونسخه رونویسی و ویرایش شده اند. باورها براین بود که نسخه پارسی باستان OP DB و نسخه ایلامی AE DB از یک سرچشمه (گروه نخست) و نسخه اکدی (AA DB) دیواره بیستون و نسخه های یافت شده در مصر از سرچشمه دیگر (گروه دوم) زاده شده بودند.
دلیل این گروه بندی این است که در گروه دوم آمار کشته شدگان آورده شده و همچنین نامهای سامی برای ماهها بکار رفته و همچنین آوانگاری مادی به جای آوانگاری پارسی باستان در چند نام دیده می شوند. اما با پژوهشهای دیگر این دیدگاه درباره اینگونه دسته بندی در حال از دست دادن هواداران خود است. زیرا با اینکه این همسانی ها در نسخه ها دیده می شود، گونه ای ناهمسانی های بنیادین دیگر نیز در آنها یه چشم می خورد که ما را ناچار می سازد نتوانیم این گروه بندی را بپذیریم.
همچنین با بررسی های انجام شده می توان دریافت که نسخه آرامی OfA DB به نوشته های اکدی یافت شده در بابل (BE 3627) نزدیکتر بوده و همه آنها رونویسی و خلاصه شده از نسخه های سه گانه بر دیواره بیستون هستند. چرا که در آنها بسیاری از نامهای جغرافیایی حذف شده و گفته های توضیحی درباره شورشها (نوشته هایی چون «... که گفت من بردیا هستم....») دیده نمی شود. همچنین در این پاره های یافت شده در بابل و مصر واژه ای ابهام آمیز دیده می شود که در دیگر نسخه ها نیست: (BE 3627 Col. 10) aluka و (OfA DB VII. 37) lwk .
با این بررسی ها می توان گفت که به احتمال بسیار، پاره های یافت شده اکدی و آرامی در بیرون بیستون، نسخه هایی رونویسی شده از سرچشمه ای دیگر هستند که با هدف پخش در سراسر شاهنشاهی نگاشته شده و آماده شده بود. این سرچشمه بنیادین خود نسخه ای خلاصه شده بوده که در آنها از نامهای جغرافیایی و نام افراد خودداری شده بود. پس هنگامیکه نسخه سرچشمه در سر راه خود به بابل و سپس به مصر رسید، دبیران این شهرها نسخه هایی را از آن رونویسی کرده و در نوشته های خود شیوه سنتی نگارش سرزمین خود را بکار بردند. چنانچه در نسخه اکدی BE 3267 فرمول و شیوه نگارشی اهورامزدا (به خواست اهورامزد....) حذف شده و در نسخه آرامی OfA DB نیز سالها پس از آن، بند پایانی سنگنبشته آرامگاه داریوش بزرگ (DNb. 50-60) را پس از بند Col. XI66 به آن افزودند.
پس نسخه سرچشمه برای نگارش بر سینه کوه بیستون با نسخه ای که برای پخش در سرزمین های در فرمان آماده شده بود، یکی نبود. در نسخه سرچشمه برای کوه بیستون، کارنامه داریوش با همه جزئیات درباره نامهای افراد و نامهای جغرافیایی آماده شد و در هنگام نگارش این نسخه، سخنان داریوش بزرگ که به پارسی باستان گفته می شد، سرانجام با رعایت دستورالعمل آوانگاری به شیوه ای بر روی پوست نگاشته شد که خود داریوش آنرا «آریایی» نامیده بود. (نگارش زیر از خوانش کنت برگرفته شده است.)
….θātiy Dārayavauš xšāyaθiya vašnā Auramazdāha i(ya)m dipimaiy ty(ām) adam akunavam patišam Ariyā āha utā pavast āyā utā carmā gra[θitā] (gŗftam خوانش اشمیت) āha patišamaiy patikaram akunavam patišam uvadām akunavam utā niyapiθiya utā patiyafrasiya paišiyā mām pasāva i(mā)m dipim adam frāstāyam vispadā atar dahyāva kāra hamātaxšatā (OP DB. COL. IV 88-92)
داریوش پادشاه می گوید: به خواست اهورامزدا این شیوه نگارش (است) که من برساختم، افزون براین به آریایی بود، هم بر گلنوشته ها و هم بر پوست نگاشته شده بود، افزون براین پیکرم را نیز برساختم افزون براین دودمانم را نیز برساختم سپس نزد من نوشته و خوانده شد پس از آن من این نگارش را به سراسر کشورها فرستادم و مردم (برای کاربرد آن) کوشیدند.
در اینجا بایسته است درباره این شیوه نگارش بر پوست که داریوش از آن سخن گفت سخنی کوتاه داشته و دیدگاهها و برداشت خودم را بگویم. هنوز گفته های بسیاری درباره بند پایانی نسخه پارسی باستان بند 70 بیستون هست و دیدگاههای فراوانی درباره آن گفته شده. نخست برخی می گفتند که داریوش تنها به دبیره میخی پارسی باستان بیستون (نسخه پایین پیکره ها) اشاره نموده و دبیره میخی پارسی باستان را نوآوری زمان او دانستند. اما پرسش بنیادین درباره این دیدگاه سخن از نگارش بر پوست در این بند بوده و می دانیم که نویسه های میخی را نمی شد برپوست نگاشت. نویسه های میخی را یا باید بر سنگ کند (سنگنبشته ها) یا روی گل نوشته خیس با قلم فشار داد (هزاران گل نبشته پارسه) یا بر روی لعاب و کاشی آنرا کشید (نمونه های بدست آمده از پارسه و شوش).
دیدگاهی دیگر می گوید که در زمان داریوش شیوه نوینی از نگارش را که میخی هم نبود و می شد بر پوست نوشت پدیدار شد و این شیوه نگارش را «آریایی» نامیدند. برخی از پژوهشگران می گویند که نوشته های بدست آمده از روزگار هخامنشیان که گفته می شود به زبان «اداری آرامی» نوشته شده اند، به همان شیوه آریایی گفته شده در بند 70 بیستون بوده و نباید آنها را آرامی نامید. برخی دیگر نیز می گویندکه شیوه نگارشی که داریوش از آن سخن می گوید، نگارش پارسی باستان با بکارگیری دبیره آرامی بوده است (دیدگاهی که همین چول هیونگ بای پس از کندوکاوی در همین جستار خود به آن می رسد).
درباره این دیدگاه ها باید بسیار با احتیاط گمانه زنی کرد. اینکه یک فرمانروایی گسترده با دستگاه تشکیلاتی فراگیر، دبیره ای را برای نگارش زبان پارسی باستان بر روی پوست به کار گرفته باشد، امری بایسته و حتمی است. زیرا پارسها نیز بویژه در روزگار فرمانروایی خود ناچار بودند نامه ها و نوشته هایی را بر پوست بنویسند یا برای یکدیگر فرستاده و بایگانی کرده همچنین به آسانی آن نوشته ها را بخوانند. دبیره میخی برای چنین نگارشی شایسته نبود. دور است پنداریم که سخن یک پارسی که کشورش فرمانروای خاورنزدیک بود به زبانی چون آرامی برگردان و نگاشته می شد سپس دوباره از آرامی به پارسی برگردان شده و برای یک پارسی دیگر خوانده شده و آن پارسی دست اندرکار سواد نداشت!
برخی نشانه های پراکنده ما را آگاه می سازد که پیش از پادشاهی داریوش نیز مادها و دیگر ایرانیان باستان نیز دبیره هایی را برای نگارش بر پوست داشتند. آنجا که هارپاگ بلند پایه درباری ماد می خواست از هگمتانه پیامی را به کوروش بزرگ در پارس برساند، چاره ای نداشت جز اینکه پیامش را بر پوست نوشته و پنهانی به آن سرزمین بفرستد (هرودوت کتاب نخست). همچنین دور است پادشاهی های ایرانیان نخستین که در سرزمین های شرقی فلات ایران در روزگاری کهن برپاشده و سرانجام آیین زرتشت و سرودهای اوستا از میان آنان برخاست، برای پیوند با یکدیگر یا بایگانی همین سروده ها تا سده هایی دراز دبیره نداشته باشند.
آیا هفت پارسی که می خواستند پنهانی برای به زیر کشیدن گئوماته از تخت برنامه ریزی کرده و هرکدام در گوشه ای از این سرزمین بودند نمی بایست نامه هایی پنهانی به یکدیگر دهند؟ گزارشهایی که نوشته های کلاسیک یونانی بطور غیر مستقیم می دهند، ما را به این نتیجه می رساند که آنها نیز دبیره داشته و در آن شرایط و احوال نمی توانستند دبیران بیگانه را برای برگردان پیامهای خود بکار گیرند.
آیا می توان پنداشت آن ایرانیان باستان که برای نگارش بر سنگنبشته های خود دبیره میخی نوینی را که اکنون آنرا بنام پارسی باستان می شناسیم نوآوری کردند، برای نوشتن گزارشها و نامه ها بر روی پوست و چرم که همیشه با آنها سروکار داشتند، تنها دبیران آرامی را بکار گرفته باشند تا آنها برایشان نامه و گزارش بنویسند؟! خواندن تاریخ تمدنها درسهایی به ما می دهد و یکی از آنها این است که داشتن سواد و توانایی نوشتن شرط پای گیری و پیشرفت تمدن است و هیچ فرمانروایی را نمی توان در تاریخ یافت که دست اندرکارانش دبیره نداشته و بی سواد بوده باشند، اگر چه شاید آنها دبیره ای از دیگر تمدنها را وام گرفته باشند.
پس شایسته است بگوییم که هخامنشیان نیز سخن پارسی خود را چون مردمان دیگر بر پوست می نوشتند. همچنانکه پسان تر در روزگار اشکانیان و ساسانیان نیز دبیره های گوناگون پدیدار شد، در زمان داریوش نیز آنچنانکه خود در بند 70 پارسی باستان در بیستون گفت، شیوه ای نوین برای نگارش بکار رفت که آنرا «آریایی» نامیدند. اما اینکه این شیوه نوین نگارش چه بود، هنوز جای سخن فراوان دارد. از آنجا که آنها بیشتر با تمدنهای کهن خاور نزدیک سروکار داشتند، به گمان من (ا. پریان) همچون دیگر ایرانیان در روزگار اشکانیان و ساسانیان، آنها نویسه های آرامی را متناسب با آواهای زبان خود ساختند. چرا که کاربرد زبان و دبیره آرامی در پیش از هخامنشیان پیشینه ای دیرین داشت و بسیاری از مردمان دیگر در خاورنزدیک نویسه های آنرا برای نگارش وام گرفتند.
همچنین چند گواهی بدست آمده از روزگار هخامنشیان این گمانه زنی را پررنگ می سازد که آنها برای نگارش سخن پارسی خود دبیره نوینی را با بکارگیری و انجام دگرگونی هایی در نویسه های آرامی نوآوری کرده آنرا آریایی نامیده و نسخه از سخنان داریوش را آن هنگام که او کارنامه اش را می گفت به این دبیره برپوست نگاشتند.
نخست اینکه داریوش بزرگ خود در بند 70 OP در بیستون به چنین نوشتاری اشاره کرده و می گوید «شیوه ای از نگارش....به آریایی....بر پوست....». این اشاره داریوش، به نوشته های یافت شده آرامی چون پاره های یافت شده در الفانتین یا ساکارا نیست. زیرا با اینکه در آنها واژه هایی ایرانی دیده می شود، اما سراسر آن نوشته ها از زبان آرامی پیروی کرده نه زبانی ایرانی. همچنین از بند 70 آشکار است که سخنان داریوش در بیستون به «زبان پارسی باستان» بر پوست نگاشته شد، چرا که خودش نیز می گوید «...در برابرم نوشته و خوانده شد...». همچنین نوشته ای که در برابر داریوش پارسی زبان خوانده شده باشد تا او آنرا شنیده و تایید کرده باشد، باید به زبان مادری او بوده باشد تا او به آسانی بتواند آنرا اصلاح کند و اگر نوشته هایی چون پاره های یافت شده در الفانتین و ساکارا را در برابرش می خواندند، او آنها را نمی فهمید!
دوم اینکه دست کم نگارش زبان پارسی باستان به دبیره آرامی در نقش رستم دیده شده است که در زمان اردشیر دوم یا سوم هخامنشی نوشته شده است. یافت شدن چنین نوشتاری ما را وادار می سازد درباره بکارگیری دبیره های آرامی و تناسب سازی آن برای نگارش زبان پارسی باستان بیشتر بیندیشیم.
همچنین چنین نوشتارهایی در پیوند با گل نوشته های خزانه داری پارسه نیز گزارش شده است. هرگل نوشته یک رشته یا بند برای پیوستن آن به یک پوست یا رول پاپیروس داشت. هنگامیکه فرمانی به زبان پارسی گفته می شد، دبیرانی این فرمان را به همان زبان و دبیره آریایی بر روی چرم یا پوست نگاشته سپس آنرا برگل نوشته به زبان و دبیره ایلامی برمی گرداندند.
شایسته است براین بیندیشیم که پیش از هرچیز سخنان داریوش بزرگ به زبان پارسی باستان و دبیره آریایی بر پوست نگاشته شده و این نسخه سرچشمه دیگر نوشته ها بر دیواره بیستون نیز بود. سپس نسخه های ایلامی، اکدی و پسان تر نسخه میخی پارسی باستان دیواره بیستون هرکدام جداگانه از این نسخه مادر رونویسی شد و هر نسخه چند دگرگونی را در پیوند با سنت ادبی دبیران خود دید.
دبیرانی که بر روی نسخه ایلامی AE DB کار کردند، همه کارنامه داریوش را با ترتیب لشکر کشی ها و عملیات نظامی campaigns همسان ساخته نگاشتند. دبیران اکدی که بر نسخه اکدی AA DB کار کردند، همان شیوه نگارش ایلامیان را درباره رویدادها پیش گرفته اما آمار کشته و دستگیر شدگان را به نوشته خود افزوده به جای نامهای ایرانی، نام ماههای سامی را به شیوه ادبی خود آوردند. همچنین پسان تر خود دبیران پارسی که می خواستند نسخه میخی پارسی باستان را آماده سازند، بازهم آنرا بازبینی کرده رویدادهای کارنامه داریوش را به ترتیب جنگها battles و نه لشکرکشی ها campaigns آوردند.
سپس خود داریوش نیز برآن شد تا بار دیگر دگرگونی هایی در نوشته پدید آورد. هنگامیکه نوشته را دربرابر او خواندند تا او آنرا تایید کند، دبیران پارسی باستان به احتمال بسیار نسخه های از پیش آماده شده ایلامی و اکدی و همچنین نسخه ای که می بایست به سراسر شاهنشاهی فرستاده شود را بازبینی کردند. پس نسخه پارسی باستان نوشته شده نزد داریوش، سرچشمه دیگر نسخه ها بود. در این بازبینی پایانی بود که سنت ادبی مادها (آوردن واژه های اداری و رسمی با آوانگاری مادی) همچنین سنتهای ادبی کهن میان رودان و همچنین اورارتویی (مانند: «داریوش پادشاه می گوید» یا «به خواست اهورامزدا») آورده شده و در نوشته های سه گانه ای که بر سینه کوه بیستون نگاشته شد، آورده شد.
گواهی های باستان شناسی و پندارهای ادبی، پژوهشگران را ناچار می سازد که همه نسخه های بیستون را با هم سنجیده و تطبیق داده و با هم آنها را بررسی کنند. برای شناسایی وام گیری دستوری واژه ها و الگوبرداری از یکدیگر در میان نسخه ها، نیاز برآن است که واژه یا جمله های یک نسخه با واژه یا جمله های همسان در نسخه های دیگر یا در همه نسخه ها سنجیده شود. تاکنون بیشتر پژوهشها بر روی سنگنبشته بیستون تنها بر نسخه پارسی باستان (OP) بوده اما این روش تنها نمایی جزیی را از پیچیدگی های نسخه ها و پیوند های نگارشی میان آنها و اینکه سرچشمه بنیادین نگارش این سنگنبشته چیست و الگوهای آن کدام بودند، نشان می دهد.
پس برای پژوهش در یافتن پیوندهای نگارشی میان نسخه های بیستون به چند ابزار نیازمندیم. یکی از آنها کنارهم گذاشتن همه نسخه های در دسترس از بیستون درکنار یکدیگر همچنین آوانگاری transcription آنها و نیز بررسی برگردان جمله در نسخه هاست. کنار هم گذاشتن همه نسخه ها این را به ما نشان می دهد که نمونه هایی از همانندی وناهمانندی را در واژه های متناظر در سه نسخه یافته همچنین ساخت دستور زبانی جمله ها در همه آنها سنجیده شود. شوربختانه پژوهشها با این شیوه اندک بوده است.
چرا که در سال 1911 وایسباخ F. H. Weissbach بود که همه نسخه های سنگنبشته های هخامنشیان را نمایش و منتشر کرد.
F. H. Weissbach, Die keilinschriften der Achaemeniden (Leipzig: J. C. Hinrichsche Buchhandlung. 1911): 2-135
این نخستین تلاش و کوشش و شوربختانه همان یک تلاش و کوشش بود. وایسباخ در هر سنگنبشته یک نسخه آوانگاری پارسی باستان، نسخه آوانگاری ایلامی همچنین نسخه آوانگاری اکدی و یک برگردان از نسخه های پارسی باستان آورد و در این کار تلاش کرد بر نوشته های مربوط به واژه شناسی خود و بر اختلاف میان نسخه ها گفتگو کند.
آنچه که در جستار بالا آورده شد، تلاش من کوچک (ا. پریان) و برداشتهایم از پژوهشهای ارزشمند چول هیونگ بای بودکه خودش آرزومند است نسخه های یافت شده درباره سنگنبشته بیستون را باهم سنجیده و دستاوردی از این سنجش درباره پیوندهای ادبی نسخه های بیستون و سرچشمه های آن بدست آورد. او خود در پایان بخش نخست جستار خودش می گوید:
«آرزوی من این است که نوشته های همه نسخه های در دسترس را که دربرگیرنده نسخه آرامی یافت شده در مصر، دوپاره یافت شده در بابل و همچنین پاره یافت شده در ساکارا در مصر را برای اینکه گامهای ادبی و نگارشی سنگنبشته بیستون را به تصویر کشم، با یکدیگر بسنجم»
ما نیز آرزو داریم با خواندن دستاوردهای این پژوهشگران، بیستون را بیشتر دریافته بتوانیم در نمایش نوشته ها و هنرهای آن به ایران دوستان ارجمند نقشی داشته باشیم. این جستار با نگاهی بیشتر به پژوهش این اندیشمند درباره سنگنبشته بیستون ادامه خواهد داشت.
سلام و درود به شما دوست عزیز دست نوشته های شما بسیار عالییه موفق باشید در انتظار نوشته های دیگر شما هستیم روزگار خوش شاد زی
درود
از توجه شما به بیستون سپاس گذارم
من کرمانشاهی هستم و عاشق بیستون کوه
جستار مفیدی بود استفاده کردم
ار تاقبستان هم بنویسی ممنون میشم
شاد زی
دوست گرامیم
اتفاقا جستارهایی را نیز درباره تاق بستان دارم. چرا که در همین سفرم به کرمانشاه آنجا را هم دیدم. بسیار دیدنی و زیباست.
آرزو می کنم آنها را نیز بتوانم بیاورم. سپاسگذارم
تبریک می گویم نوشتارتان بسیار زیباست.
درود
دوست گرامی ام !
نیمی از جستار را خواندم. پس کامل خواندن دیدگاهم را خواهم گفت. امید داروم نخواهید زود برش دارید.
بدرود
سلام و درودی گرم
دوست گرامی نخست اینکه آنچه در پیام پیشین درباره ی نیسایه و جمله برگردان شما گفتم نظرخودم بود و چون شما از پیر لوکوک پیروی کرده بودید بر آن خرده گیری ای نیست اما من به شخصه برگردان های پیر لوکوک را جالب نمی بینم!! بویژه درباره ی نسخه پارسی. آنچه از ایلامی و بابلی گفته بیشتر جای بررسی و تفکر دارد و اساسش براستی درست است.
اما اکنون
در کتابی تازه منتشر شده با نام پژوهش های ایرانی باستان و میانه که دربردارنده ی مقالات دکتر بدالزمان قریب است سخن بر سر برگردان ویژه دکتر ماهیار نوابی است که بسیار مایلم آن را بدست بیاورم. خواندن این کتاب را به شدت به شما توصیه می کنم. دکتر نوابی متن بیستون را با نگارشی دری یا کهن نگاشته اند که بسیار نگرگیر و دل انگیز است.
http://www.susango.blogfa.com/
به این وبلاگ نیز سری بزنید!
پیروز باشید چون همیشه! مطالعات من هم کماکان ادامه دارد!
داریوش جان سلام
برای شما ایمیل فرستادم درباره همین کتاب پیرلوکوک
همچنین سپاسگذارم که مرا فراموش نمی کنید. برای شما آرزوی پیروزی دارم. با سپاس فراوان از شما دوست بسیار فرهیخته ام
ا. پریان
سلام دوستان.
ژنرال با مطلب(یک پیروزی برای پانترکیسم)بروز شد.
منتظر بازدیدتون هستم.
ممنون
درود بر شما دوست عزیز
http://iranianbastan.blogfa.com/