اگر به سنگهای پیرامون پیکره های سنگنبشته بیستون بنگرید، آنها را تخت و نزدیک به چهار گوش می بینید. آنها آشکارا نشان می دهند که دارای نوشته هایی بوده و سخنانی را در خود نهفته دارند. سده ها بود که این نوشته های شگفت انگیز کنجکاوی برخی را برمی انگیخت و نمی دانیم تا پیش از روزگار مدرن چند تن از کنجکاوان تلاش کردند خود را به آنها که در فراز پرتگاه بلندی هستند برسانند. همانند چنین نوشته هایی نیز در تخت جمشید، نقش رستم و دامنه های الوند دیده می شد، اما آنها به گستردگی نوشته های بیستون نبودند.
این احتمال هست که پس از فروپاشی هخامنشیان و در زمان اشکانیان و ساسانیان نیز کسانی از آنان که این نوشته ها را می دیدند شگفت زده شده و از خوانش آنها ناتوان بودند. در دیدارمان از سنگنبشته داریوش بزرگ در بیستون و از پای دیواره بزرگ، سنگهای پیرامون پیکره ها را از دور دیدیم و از همین پای دیواره میخی بودن آنها آشکار بودند. چنین بود که ماجراجویانی چون هنری راولینسن که سخت کنجکاو خوانش این سنگنبشته بودند، برآن شدند تا جان خود را به خطر انداخته تا راز نهفته در آن را بگشایند.
باید سپاسگذار چنین مردی بود. او با اینکه یک انگلیسی بود و نه ایرانی و در کرمانشاه به دور از کشور و خانواده اش خدمت می کرد، به دیواره این کوه که در آن روزگار این امکانات کنونی را نداشت و در جایی سوت و کور و دورافتاده بود، آمد. او به همراه یک پسر جوان کرد از این دیواره آویزان شده نسخه ای از این نوشته ها را برداشت و سرانجام با تلاش بسیار خوانش آنها را به پایان برد.
دستاورد کاری که او انجام داد شگفت آور بود. چرا که آشکار شد این نوشته ها به سه زبان گوناگون پراکنده در خاور میانه باستان نگاشته شده و خوانش آنها پرتویی درخشان به آغاز باستانشناسی نوین افکند. با خوانش نوشته اکدی بیستون، پرده از زبان اکدی کنار رفت و پسان تر از الگوی بیستون، هزاران نوشته یافت شده از میان رودان و سوریه خوانده شده و داستانهای بابل و سومر و آشور که بخشهایی از آنها تنها در کتابهایی چون عهد عتیق دیده می شد، برای جهانیان آشکار شد.
خوانش نوشته ایلامی بیستون دیگر گامی بزرگ بود. از آن نوشته ها سرانجام زبان ناشناخته ایلامی دانسته شد و نوشته های بدست آمده از شوش خوانده شد و راه برای خوانش گل نوشته های پارسه هموار گشت. شوش و چغازنبیل زبان به سخن گشودند و تاریخ و تمدن چند هزارساله ایلامیان در خوزستان آشکار گشت.
زبان سوم بیستون خود داستانی دیگر داشت. آشکار شد که این زبان برادر زبان اوستایی و پسر عموی زبان سانسکریت است. پس پرده از زبان دیگر ایرانی گشوده شد و اینبار خود شاهان هخامنشی از دل سنگها زبان به سخن گشودند. پسان تر دیوارهای تخت جمشید و پاسارگاد، ستونها، پنجره های آنها و سنگهای نقش رستم ندای آن پارسها را آشکار کردند و باورهای آنان و نیایشهای آن ایرانیان کهن را برما گفتند.
در خوانش سنگنبشته بیستون همین زبان سوم، سرچشمه خوانش دو زبان دیگر و سرچشمه آغاز شناخت خاور نزدیک باستان بود. پیش از آن شامپولیون سنگنبشته رشید Rosseta را خوانده و پرده از راز دبیره هیروگلیف مصریان کنار زده شده بود. زیرا در همان سنگنبشته برگردان یونانی زبان مصریان نیز آورده شده بود. اما خوانش سنگنبشته های میخی بسیار سخت تر از خوانش نوشته های مصریان بود.
راولینسن سنگنبشته بیستون را برگزید زیرا می پنداشت که سه زبان و دبیره در نگارش آن دیده می شود و همچنین این سنگنبشته بسیار بزرگ و مفصل بود. پس می شد نامهای خاص بسیاری را در آن یافت و از سنجش آنها در سه دبیره این سنگنبشته، آوانگاری نویسه ها و برگردان آنها را درآورد. همچنانکه شامپولیون نیز همین روش را برگزید. از سویی دیگر سرانجام راولینسن دانست که زبان سوم سنگنبشته بیستون همخانواده زبان اوستایی و نیز سانسکریت است که نوشته های این زبانها در دسترس بوده و پیش از آن خوانده شده بود.
پس در خوانش سنگنبشته بیستون پای زبان اوستایی و سانسکریت نیز به میان کشیده می شود. از بررسی این زبانها و دستور آنها راولینسن سرانجام نوشته سوم را که پارسی باستان بود خواند و از نامهای خاص در این نسخه برابر آنها را در نسخه ایلامی و اکدی یافت و آوانگاری نویسه های آن دبیره ها را نیز فراگرفت.
پس نسخه پارسی سنگنبشته بیستون بود که مادر خوانش دو نسخه دیگر بوده و برادرش زبان اوستایی نیز بسیار به او کمک او شتافت. پس اگر بگوییم سنگنبشته بیستون مادر شرق شناسی نوین و رازگشایی تاریخ باستانی خاور نزدیک است و خوانش آن راه را برای خوانش هزاران نوشته و مدارک یافت شده میخی از تمدنهای سومر، ایلام، بابل، آشور، هتیت ها، میتانی ها، اوراتویی ها، اوگاریت ها، پارسها و... باز کرد، سخنی گزافه نگفتیم.
همچنین با اینکه نوشته های میخی سه زبانه در دیگر یادمانهای هخامنشیان در تخت جمشید، نقش رستم و... یافت شده است. اما آن نوشته ها کوتاه و دارای سخنان تکراری بوده دو نوشته آرامگاه داریوش بزرگ در نقش رستم نیز از دیدگاه بزرگی و گسترگی به اندازه سنگنبشته بیستون نیستند.
پس شایسته است سنگنبشته بیستون را دریابیم و بایسته است این پیشنهاد به سازمان میراث فرهنگی کشور داده شود که به پاس خدمتی که راولینسن زمانی برای خوانش این نوشته ها کرد، تندیس او را در پای دیواره بیستون برپا کنند یا یاد او را گرامی بدارند.
در نوشتارهایی که در پی این جستار می آید تلاش خواهم کرد نگاهی سراسری به نوشته های میخی بیستون و کندوکاو پیرامون آن بپردازم. از آنجا که این سنگنبسته بزرگترین و مفصل ترین سنگنبشته میخی یافت شده به سه زبان و دبیره است، بررسی این نوشته ها و اینکه بدانیم این سنگنبشته برای نگارش چه گامهایی را پشت سر گذاشت و سرچشمه پیدایش آن چه بود، بسیار مهم است. چرا که بررسی آن برای فراگیری زبانهای باستانی و پیگیری رازهای درون آنها (مانند پیدایش دبیره پارسی باستان و همچنین کندوکاو پیرامون دبیره آریایی) بسیار باارزش است.
همچنین عمده سرچشمه ای که من در نگارش این جستار بکار گرفته ام، جستاری است که Chul Hyung Bae از بنیاد پژوهشی Grant در دانشگاه ملی سئول نگاشته است. نسخه PDF شده این جستار را می توان با جستجو در اینترنت با عنوان زیرا یافت:
LITERARY STEMMA OF KING DARIUS’S (522-486 B.C.E) BISITUN INSCRIPTION: EVIDENCE OF THE PERSIAN EMPIRE’S MULTILINGUALISM
ریشه یابی ادبی در سنگنبشته داریوش در بیستون: گواهی های چند زبانگی در امپراتوری پارسها
باز هم به بیستون برویم.
درود
نویسا مانی
شاد زی
شهر باستانی ایوان کرخه همچنان تخریب میشود
یک باستانشناس خاطرنشان کرد: در زمان پادشاهی شاپور دوم(379-310 م) شهر جدیدی بر ساحل راست رودخانه کرخه که امروزه آن را ایوان کرخه می نامیم پایهریزی شد. در ساخت این شهر از یک سبک معماری (رومی) الهام گرفته شد. این شهر به شکل یک مستطیل بوده که دارای چهار کیلومتر طول و یک کیلومترعرض میباشد. شهر را با روی مستحکمی از خشت دربرگرفته بود.
مهدی امیدفر به خبرنگار (ایسنا) گفت: این شهر باستانی در دوران جنگ تحمیلی به واسطه موقعیت جغرافیایی آسیبهای جدی و فروانی از سوی نیروهای عراقی دیده است. از جمله آسیبهای وارده در زمان جنگ هست ساله بر این محوطه تاریخی استفاده از حصارهای آن به عنوان سنگر و تخریب سازههای منصوب به کاخ در بخش جنوبی این شهر مهم به وسیله گلولههای خمپاره است که خسارتهای جبرانناپذیری را بر این شهر وارد نموده است.
وی افزود: ساخت باسکول 60 تنی در بخش شمالی درون محوطه ایوان کرخه که بخشی از آن را تحت مالکیت شخصی قرار داده چهره این شهر ساسانی را مخدوش و آسیب جبرانناپذیر دیگری را بر پیکره ی شهر وارد نموده و متاسفانه تا کنون پیگیریهای جدی برای جابجایی این باسکول انجام نگرفته است. عبور جاده آسفالت دیواره شرقی ایوان کرخه را بریده و پس از پیمودن مسافتی از درون محوطه جبهه شمالی را قطع و به سوی سه راهی فرودگاه ادامه پیدا میکند، حفاران غیرمجاز با هدف یافتن اشیای باستانی و آسوده خاطر از عدم پوشش مستمر و حفاظت دقیق به حفر چالههای عمیق در سطح محوطه باستانی اقدام نمودهاند و به عنوان نمونه تاکنون دو تا از این چالهها منجر به کشف و تخریب کوره سفالپذی شد و هم اکنون به حال خود رها شدهاند.
به گفته عضو هیات مدیره انجمن دوستداران میراث فرهنگی شوش، از دیگر مشکلات مهم و بزرگی که ایوان کرخه سالها است گریبانگیر آن شده فعالیت کشاورزی در منطقه است که با حفر چاه عمیق، ساخت کانال آبرسانی و تسطح و شخم زنی زمین آسیبهای جدی به محوطه باستانی وارد آمده است.
امیدفر گفت: دانشگاه آزاد اسلامی واحد دزفول که خود متولی تعلیم و تربیت دانشجوبان رشته باستانشناسی است دانشگاه درون این شهر باستانی را برای انجام عملیات کشاورزی در اختیار گرفته است. نکتهای که بسیار قابل تامل و تاسف فراوان میباشد این است که به گفته دانشگاه آزاد اسلامی دزفول حدود 100 هکتار از زمینهای بخش شمالی درون محوطه ایوان کرخه که جزو حریم درجه یک به شمار میآید در سال 1374 از اداره منابع طبیعی خریداری و برای آموزش دانشجویان به مزرعه آموزش کشاورزی تبدیل شده به آن دانشگاه واگذار گردیده است!
این باستانشناس یادآوری کرد: در ماده 26 قانون مدنی و قانون حفظ آثار ملی یاد شده که آثار ملی قابل تملک خصوصی نیست و طبق ماده 558 قانون مجازات اسلامی محوطههای تاریخی ثبت شده که در حفاظت سازمان میراث فرهنگی و گردشگری میباشند هرگونه تعرض به آنها خلاف قانون میباشد. با این حال در سال 83 در این خصوص توسط سازمان میراث فرهنگی خوزستان پیگیریهای صورت گرفت که تاکنون بینتیجه مانده و هنوز محوطه بزرگ 390 هکتاری ایوان کرخه به حال خود رها شده است.
وی تاکید کرد: محوطه باستانی ایوان کرخه هنوز تخریب میشود. هر چند در این بین سازمان میراث فرهنگی تلاشهایی برای آزادسازی و پیگیری برای مجازات حفاران و تعرض کشاورزان به محوطه را انجام داده و محوطه یاد شده در حال طی کردن مراحل مقدماتی تعیین حریم میباشد؛ ولی رسیدگی هر چه سریعتر به وضعیت ایوان کرخه و اقدام برای جلوگیری از روند تخریب و تعرضها امری بدیهی و واجب است.
امیدفر خاطرنشان کرد: رومن گیرشمن در سال 1950میلادی به مدت یک ماه آنجا را مورد بررسی قرار داد و تاکنون فعالیتهای دقیق و گسترده باستانشناسی در این محوطه صورت نگرفته است. با ادامه چنین روندی ممکن است از شهر ایوان کرخه مانند جندی شاپور و دیگر شهرهای ساسانی دشت خوزستان در چند سال آینده جز نامی باقی نماند.